سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین خرد، شناخت آدمی به خویش است . هرکه خود را شناخت، خرد ورزید و هرکه نشناخت گمراه شد . [امام علی علیه السلام]

نشریه فرهنگ کوثر

نویسنده: ابوالحسن ربانی سبزواری                                                  بازگشت به فهرست
 

   محدث عالی قدری که به معرفی‌اش می‌پردازیم، به حق یکی از برجسته‌ترین چهره‌های روایتی شیعی است که نام مبارک او در ده‌ها حدیث از درخشش ویژه‌ای برخوردار است. تکریم و پاسداشت این گونه انسان های کمال‌طلب و ولایت‌مدار، افزون بر اینکه احیاگر نام و آرمان و راه آنان خواهد بود، توجه متولّیان فرهنگ دینی را به این نکته معطوف می‌سازد که ضمن دریافت پیام‌های دینی از روایات اهل بیت عصمت و طهارت، این آموزه‌ها را هماهنگ با نیازهای زمان و عصر ارتباطات ارائه دهند.

شناسنامه محدث
نامش: زید، القاب او : کوفی و شحّام (فروشنده پیه) ، کنیه‌اش: ابواسامه، پدرش: محمّد، قبیله‌اش: ازد، زادگاه او: شهر تاریخی کوفه.

تاریخ ولادت این راوی بلند مرتبه، همانند بیشتر راویان شیعی، در هاله‌ای از ابهام و اجمال قرار دارد. ولی با توجه به اینکه او را در شمار یاران امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) شمرده‌اند، شاید بتوان حدس زد که او در اواخر سده اول هجری در کوفه دیده به جهان گشود. عصر تولد او، همزمان با حاکمیت حاکمان ستمگر و جنایتکار  بنی امیه است؛ جبارانی که ظلم و ستم و کشتار شیعیان امیرالمؤمنین (ع) را به نهایت رساندند و صدها بلکه هزاران نفر از آنان را به جرم اعتقاد به اسلام ناب (تشیع) شهید کردند، و آنان هم که به شهادت نرسیدند با سختی و ترس و اضطراب ، در گوشه و کنار شهرهای اسلامی، غریبانه و مظلومانه بدرود حیات گفتند.

در این روزگار سیاه و تاریک، زید در خانه محمد بن یونس کوفی که ظاهراً از  دوستداران مکتب اهل بیت بود، به دنیا آمد و شبستان زندگی پدر و مادر خویش را صفا و رونق بخشید.[1]

زید از منظر راوی شناسان
یکی از بهترین راهکارهای آگاهی یافتن از جایگاه راویان، دیدگاه دانشمندان بزرگ دانش رجال است که با دقت و تیزهوشی و ژرف اندیشی و با رعایت دو اصل انصاف و عدالت، به معرفی محدثان شیعه پرداخته‌اند و بدین سبب است که سخن آنان در شناساندن راویان، در خور توّجه و راهگشا و ارزشمند است.

شیخ نجاشی او را چنین معرفی می‌کند:

« زید بن محمد بن یونس، ابواسامه لقبش شحام، اهل کوفه، روایت می‌کند از دو تن از پیشوایان بزرگوار شیعه: حضرت امام صادق و حضرت امام موسی(ع). این بزرگوار کتابی دارد که شاگرد بلند مرتبه‌اش صفوان بن یحیی از او روایت می‌کند».[2]

شیخ مفید، زید شحام را یکی از فقیهان و برگزیدگان شیعه می‌داند که شیعیان در مسائل شرعی و احکام دین، آموزه‌های مکتب تشیع و فراگیری فتاوا به آنان مراجعه می‌کردند.[3]

شیخ طوسی در دو اثر گرانسنگ  خود که در زمینه زندگینامه و معرفی چهر‌ه‌های محدثان پدید آورده است، زید را بدین‌سان می‌شناساند:

«زید شحّام، کنیه‌اش ابواسامه، نام پدرش محمد، شهروند کوفه و از تبار ازدیان است. او یکی از راویان موجّه و قابل اعتماد شیعه است».[4]

ابن شهر آشوب گامی فراتر نهاده، می‌نویسد:

«زید الشحام کان من خواص اصحاب ابی عبدالله(ع)؛ زید شحّام یکی از یاران ویژه امام صادق(ع) بود».[5]  و حامل اسرار آن حضرت به شمار می‌رفت.

سخن نابغه و فقیه فرزانه علامه حلّی نیز در خور توجه است. این محدّث شناس، بعد از نقل دیدگاه نجاشی و شیخ طوسی چنین می‌نگارد:

«زید شحّام در حوزه نشر و گسترش روایات آل البیت از جایگاه بلند و ممتازی برخوردار است، افزون بر آنکه او چهره بزرگی از  محدثان شیعی است».[6]

همین نگرش مثبت، مدّ نظر تمام پژوهشگران حوزه دانش رجال بوده‌است.[7]

در محضر سه معصوم
آن گونه که از گزارش زندگینامه نویسان آشکار می‌شود، محدث مزبور، توفیق و شایستگی آن را داشته است که از محضر سه تن از پیشوایان معصوم شیعه کسب فیض کند و به اندازه استعداد و توان خویش از این سرچشمه‌های زلال و موّاج دانش و فضیلت بهره‌مند شود و جان تشنه خود را سیراب سازد. رهاورد این مصاحبت و همراهی، ده‌ها حدیث و گزارش دینی است که از او به یادگار مانده است.

جناب زید شحّام از گروه راویان حضرت باقر(ع)، و حضرت صادق(ع) و حضرت کاظم(ع) است. این حضور بلند مدت و پیوند ژرف با سه حجّت خدا، نشان از عمر طولانی و با برکت این پرورش یافتة مکتبِ اهلِ بیت دارد.

امام صادق(ع) و زید شحّام
از برخی گزارش‌های دینی که  در یکی از با ارزش‌ترین میراث‌های مکتب شیعه، نگارش یافته است، به دست می‌آید که این محدث فرزانه، نزد امام زمانش حضرت امام صادق(ع) از جایگاه بلندی برخوردار بوده است و آن چنان منزلت بزرگی داشته که بارها مورد ستایش و لطف آن بزرگوار قرار گرفته است[8]. کشی می‌نویسد:

«زید شحام به حضرت امام صادق(ع) عرض کرد: آیا نام من در سلسله و گروه اصحاب الیمین ـ مؤمنان و شیعیان خالص و ولایت مدار ـ قرار دارد؟ حضرت فرمود: بلی».[9]

باز همو می‌گوید: زید گفت:

«روزی به خدمت پیشوا و رهبرم حضرت صادق(ع) شرفیاب شدم. امام به من فرمود: زید! به فکر توبه باش و در عبادت‌هایت بیشتر کوشش کن و از طاعت و بندگی پروردگارت غفلت مکن».

زید ـ که یک راوی تیزهوش بود ـ می‌گوید: من از سخن امام فهمیدم که مرگم نزدیک شده و به روزهای آخر زندگی خود رسیده‌ام. حضرت که متوجه چهره اندوهناک من شد، فرمود: «زید! آنچه نزد ماست، برای تو بهتر است. تو از شیعیان ما هستی. ما صراط و راه مستقیم و میزان هستیم و حسابرسی شیعیان به ما سپرده شده است. سوگند به خدا، ما امامان از خود شما به خودتان مهربان‌تر و دلسوزتریم. گویا می‌بینم تو را که در بهشت چه جایگاه و منزلت بلندی داری و دوست و همراه تو در بهشت، حارث بن مغیره نصری است».[10]

از بکر بن محمد ازدی نقل شده: زید شحام به من چنین گفت: روزی دور خانه خدا طواف می‌کردم؛ در حالی که دستم را در میان دست مولایم امام صادق(ع) نهاده بودم. به حضرت که نگریستم، مشاهده کردم اشک‌های حضرت از چشمانش جاری است. سپس فرمود: ای شحّام، من از پروردگارم خواستم که سدیر و عبدالسلام بن عبدالرحمن که  در زندان حکومت گرفتار شده‌اند، از زندان رها شوند و پروردگار تبارک و تعالی، دعای ما را مستجاب فرمود و آنان را به من بخشید و آنان از شکنجه و زندان نجات یافتند.[11]

شاگردان
پس از پژوهش در زندگینامه‌ها و روایات این بزرگوار، این نکته دانسته می‌شود که این راوی به جز سه امام که نام برده شدند، استادان دیگری نداشته است، ولی گروه بسیار زیادی از رهپویان راه ولایت به محضر این انسان دانا و حامل رسالت عظیم ولوی شتافتند و بهره‌ها بردند و دانش فراوانی اندوختند و از خود به یادگار نهادند.

شاگردان او بسیار زیادند و بیشتر آنان از برجسته‌ترین و شاخص‌ترین راویان شیعی‌اند. در اینجا به نام گروهی از این چهره‌ها اشاره می‌شود: عمار بن مروان، ابان بن عثمان، جمیل بن دراج، حماد بن عثمان، علی بن نعمان، حسن بن محبوب، سیف بن عمره، معاویة بن عمار، بکربن محمد بن ازدی ، جعفر بن بشیر، حریز بن عبدالله سجستانی، ابن ابی عمیر ، عبدالرحمن بن حجّاج، یحیی الحلبی، عبدالله بن مسکان، درست بن ابی منصور و ابراهیم بن عمر الیمانی.[12]

فرزندان
زید شحام، ظاهراً صاحب دو فرزند بوده است که نام یکی از آنان اسامه بوده و کنیة «ابواسامه» برای زید، بدین مناسبت است.از اینکه وی در گروه راویان بوده است یا نه، اطلاعی در دست نیست.

فرزند دیگرش، محمّد است که یکی از راویان اخبار اهل بیت است. محمد این داستان جالب را نقل کرده است که روزی امام صادق(ع) مرا در حالی دید که مشغول خواندن نماز بودم. آن گاه شخصی را نزد من فرستاد و مرا فراخواند. به محضرش رسیدم. سپس پرسید: تو چه کسی هستی؟

عرض کردم: یکی از موالیان و دوستداران شما امامان هستم.

فرمود: از کدام موالیان ما؟ گفتم از کوفه. سپس افزودند: در کوفه چه کسانی را می‌شناسی؟ گفتم: بشیر نبّال و شجره را.

فرمود: رفتار آنان چگونه است؟

گفتم: خوب و جالب است.

فرمود: بهترین مسلمان کسی است که با خویشان خود پیوند و ارتباط دارد و کمک‌کار و سود‌ رسان است.

فرمود: تو که از کوفه هستی و اینک در مدینه هستی، چقدر پول به همراه داری؟ گفتم: دویست درهم، و به حضرت نشان دادم.

آن بزرگوار مبلغ سی درهم و دو دینار به من عطا کرد و سپس فرمود: شام را اینجا باش. من شب را در نزد آن بزرگوار سپری کردم و مهمان امام صادق(ع) بودم. روز دیگر فرصت نکردم که نزد امام(ع) بروم. باز حضرت کسی را به دنبال من فرستاد. به خدمتش که رسیدم، به من فرمود: تا هر زمان که در این شهر (مدینه) هستی، مهمان ما باش و هر غذایی را  که دوست داری، برایت فراهم خواهیم کرد. آن گاه از آن امام بزرگوار درخواست کردم، دعایی را به من یاد دهند. حضرت فرمود: بنویس:«بسم الله الرحمن الرحیم یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر ....». این همان دعایی است که در ماه شریف رجب، بعد از نمازها خوانده می‌شود.[13]

همان گونه که از زمان تولد زید آگاهی دقیقی در دست نیست، زمان رحلت و کوچ کردن او به سوی حضرت دوست نیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، اما از روایتی که اخیراً بدان اشاره شد، دانسته می‌شود آفتاب عمرش قبل از سال 148 ق، سال رحلت امام صادق(ع)، غروب کرده است.

پیام‌ها و رسالت‌ها
پاسداشت رخداد کربلا: زید شحام می‌گوید: من به اتفاق گروهی از اهل کوفه، در محضر امام صادق(ع) بودم. دیدیم جعفر بن عفان ـ که یکی از شاعران و مرثیه خوانان امام حسین(ع) بود ـ بر حضرت وارد شد. آن بزرگوار برای پاسداشت این شاعر اهل بیت، او را در کنار خویش جای داد. سپس به او رو کرد و فرمود: ای جعفر!

گفت: بله، جانم فدایت!

امام صادق(ع) فرمود: به من خبر رسیده که تو در مظلومیت و رثای سید مظلومان امام حسین(ع) شعر می‌سرایی و شعرهای تو بسیار جالب و سوزناک است؟

جعفر گفت: بله، درست است، جان به فدایت باد!

امام فرمود: بسیار خوب، شروع کن و از اشعارت برای ما بخوان.

جعفر شروع کرد به مرثیه خواندن. زید می‌گوید: مشاهده کردم که قطرات اشک امام، بر گونه و محاسن شریفش سرازیر شد. آنگاه امام فرمود: ای جعفر! به خدا قسم هم اینک فرشتگان مقرّب الهی اینجا حاضر بودند. مرثیه تو را که درباره امام ابوعبدالله (ع) گفتی ، شنیدند و گریستند؛ چنان که ما گریستیم، بلکه بیشتر. خداوند تبارک و تعالی همین ساعت، بهشت را برای تو واجب کرد و گناهان تو و لغزش‌هایت را بخشید. آن گاه افزودند: ای جعفر! آیا باز بگویم؟ عرض کردم: بله، ای سرور و مولایم . فرمود: هر آن کس که در بیان و رثای مظلومیت سید شهیدان کربلا(ع)، اشعاری بسراید و خودش اشک ریزد و بگرید و گروهی را  هم بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد فرمود و گناهان و لغزش ‌های او را می‌آمرزد.[14]

خصلت‌های یک شیعه: زید می‌گوید: از مولایم امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: بر تو باد که تقوا و پرهیزکاری و ورع و کوشش و جدیّت در عبادت پروردگار را پیشه خود سازی، و راستگویی و امانتداری، نیک خلقی، نیکی و رفتار مناسب را با همسایگان همواره مدّ نظر داشته باشی و از این صفات پسندیده غافل مباش. آگاه باشید که بهترین راه دعوت و فراخوانی مردم به سوی اسلام ناب و تشیع، آراسته شدن به خوبی‌ها و نمونه بودن در رفتار است. شما شیعیان ما، باید زینت و زیبایی ما اهل بیت باشید، نه باعث سرافکندگی ما. به شما اکیداً سفارش می‌کنم که در نمازهایتان، رکوع و سجود را طولانی کنید؛ چون هنگامی که یکی از شما سجده و رکوع را طولانی می‌کند، شیطان فریاد می‌زند: ای وای بر من، خاک بر سر من، او خدای را عبادت و پرستش کرد، ولی من سرکشی و گناه کردم. او در پیشگاه حق سجده کرد، ولی من کبر ورزیدم و از کرنش خودداری کردم.[15]

پیام امام صادق(ع) به شیعیان: باز زید شحام می‌گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: این پیام را به تمام کسانی که از رهپویان راه ما هستند و از ما اطاعت و فرمان می‌برند و سخنان  ما را پذیرا هستند، برسان و به آنان سلام مرا برسان و بگو: شما را سفارش می‌کنم به رعایت تقوا ، ترک حرام، امور شبهه‌ناک، کوشش خستگی ناپذیر در پرستش پروردگار، راست‌گفتاری، امانت‌ها را به صاحبانشان رساندن، طول دادن سجده‌ها و با همسایگان خوش رفتار بودن. حضرت رسول اعظم(ص) این دستورالعمل‌ها را آورده است: امانت‌ها ‌ را به صاحبانشان برگردانید، چه صاحب امانت انسان شایسته باشد و چه فاسق و فاجر، و از این منظر است که رسول الله(ص) دستور می‌داد که حتی نخ و سوزن را هم اگر امانت، نزد شماست،به صاحبان آن بازگردانید. همچنین با خویشان و تبار خود پیوند خود را استوار سازید. در تشییع جنازه مخالفان (اهل سنت) شرکت و بیماران آنان را عیادت کنید. حق و حقوق آنها را به آنان برگردانید.

هر گاه یکی از شما پیروان ما چنین باشید(اهل راستگویی، ادای امانت و حسن خلق) آنان (اهل سنت) می‌گویند: این، شیعة امام صادق(ع) است و بسیار روشن است که من خشنود می‌شوم و خوشحالی در قلب و جانم وارد می‌شود، و آنها می‌گویند: «هذا ادبُِ جعفر؛ این تربیت یافته امام صادق(ع) است».

سوگند به خدا که پدرم به من فرمود: هنگامی که یکی از رهروان و شیعیان امیرمؤمنان (ع) در میان طایفه و فامیلی باشد، آن کس باعث سرور  ما و مایه سربلندی ماست که بیشتر امانتدارتر و راست‌گفتار تر باشد، و چنان اعتماد مخالفان را جلب کند که وصیت‌ها و امانت‌ها و سپرده‌های خویش را به او سپارند و او را به عنوان امانتدار بپذیرند، و زمانی که از رفتار و اوصاف او پرسیده شود، همه یک زبان می‌گویند: فلانی انسان بسیار خوبی است و در امانتداری و راستگویی نمونه است.[16]

شکیبایی و رازداری: همو از امام صادق(ع) روایت می‌کند که آن حضرت فرمود: به مردم، دو خصلت بنیادین و سرنوشت‌ساز ، امر شده، ولی آن دو را ضایع کردند و بدین جهت، از اعتبار لازم برخوردار نیستند: یکی شکیبایی و مقاومت، و دیگری کتمان و رازداری.[17]

 پی‌نوشت‌ها

--------------------------------------------------------------------------------

[1] .  رجال کشی؛ اختیار معرفة الرجال ، ج2، ص 628؛ رجال شیخ طوسی، ص 122 و 195؛ رجال نجاشی، ص 125؛ فهرست طوسی، ص 71؛ خلاصة الاقوال علامه حلی، ص 73؛ تنقیح المقال مامقانی، ج 1، ص 466.

[2] . رجال نجاشی، ص 125.

[3] .معجم الرجال الحدیث.

[4] . رجال طوسی، ص 122 و 195؛ فهرست، ص 71.

[5] . مناقب، ج 4، ص 281.

[6] .  خلاصة الاقوال، ص 73.

[7] . جامع الروات، ج 1، ص 344؛ الکنی و الالقاب، ج 1، ص 4.

[8] . رجال نجاشی، ص 125؛ فهرست طوسی، ص 71؛ رجال طوسی، ص 122 و 195؛ الجامع فی الرجال.

[9] .  رجال کشی، ج 2، ص 628.

[10] . همان.

[11] .  تنقیح المقال، ج 1، ص 466.

[12] . فهرست طوسی، ص 71؛ رجال نجاشی، ص 125؛ جامع الروات، ج 1، ص 345؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 466؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4؛ شرح مشیخه، ص 11.

[13] . رجال کشی، ج 2، ص 665؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 110.

[14] . رجال کشی، ج 2، ص 574، شماره508.

[15] . اصول کافی، ج 2، ص 77.

[16] . همان، ج 2، ص 638..

[17] .  همان، ص 222.
                                                 بازگشت به فهرست




فرهنگ کوثر ::: شنبه 86/2/22::: ساعت 8:13 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 68


بازدید دیروز: 12


کل بازدید :75709
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
فرهنگ کوثر
نشریه فرهنگ کوثر، زیر نظر آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) فعالیت مینماید. و ویژه سیره و اندیشه اهل بیت (ع) می باشد.
 
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<